چگونه وضع موجود را تغییر دهیم؟

در این مقال سعی کرده ام تا تشریحی هرچند کوچک در رابطه با مبحث تغییر و تلاش برای بهبود آینده و و برنامه ریزی برای تغییر وضع موجود سازمان و  شخص ارائه نمایم.

بررسی وضع موجود و احساس و فکری که ما نسبت به آن داریم، نقشی تعیین کننده در برنامه ریزی و تلاش یا نیروی محرکه برای از جا کندن و حرکت به مقصد هدف دارد.

تغییر وضع موجود

انتظار یعنی «نه» گفتن به آنچه که هست.

کسی که منتظر است چه کسی است؟ کسی است که در نفس انتظار خود، اعتراض به وضع موجود را پنهان دارد. حتی انتظار منفی، خود یک اعتراض است، ولو اعتراض منفی.

حافظ که می‌گوید:«دستی از غیب برون آید و کاری بکند». نشان داده است که از «وضع موجود» راضی نیست، آنچه را هست

نپذیرفته است و در جست و جو یا لااقل در آرزوی «تغییر وضع» است.

انتظار، ایمان به آینده است و لازمه‌اش انکار «حال».

کسی که از «حال» خشنود است، منتظر نیست، برعکس، محافظه کار است، از آینده می‌هراسد، از هر حادثه‌ای که پیش آید

بیمناک است.

تغییر وضع موجود

دوست دارد و تلاش می‌کند که «هیچ چیز دست نخورد». اگر من در خانه‌ای زندگی می‌کنم و منتظرم که روزی تغییر مکان دهم و یا در سرنوشتی هستم که می‌کوشم و منتظرم که عوض شود. و در وضعی زندگی می‌کنم که انتظار تغییری را دارم. به این معنی است، که من خانه و سامانی را که درآن بسر می‌برم . و نظامی را که در آن زندگی می‌کنم قبول ندارم و به آنچه که در برابرم، بر دوشم و بر سرم است معترضم.

آدم معترض منتظر است. آدمی که آنچه را هست دوست دارد، پذیرفته و به آن معتقد است. منتظر تغییر نیست، محافظه کار است.

می‌خواهد حفظش کند. معترض است که می‌خواهد خرابش کند. چه منتظر کسی، چه منتظر حادثه ای، چه منتظر فرصتی، چه منتظر شرایطی و چه منتظر معجزه.

 

در رابطه با تلاش برای رسیدن به قله هدف، جناب استاد نیما کیمیایی هم در سخنان خود در برنامه حرف حساب شبکه اول صدا و سیما، مطالبی بیان نمودند که دیدن و شنیدن آن خالی از لطف نیست:

تا اینجا متوجه شدیم که می بایست برای تغییر وضعیت موجود خود یا سازمانمان، از شرایط موجود ناراضی باشیم. ولیکن در دنیای کسب و کار نیاز است که برای تغییر، حرکت و تلاش کنیم!

اولین قدم در راستای تغییر وضعیت موجود، داشتن هدف یا برنامه ای کلی می باشد. تا برای تحقق آن برنامه ریزی های کوتاه مدتمان را انجام دهیم.

 

در ادامه به مطالعه مفهوم برنامه ریزی راهبردی که در سایت ویکی پدیا مطرح شده است بپردازیم:

برنامه‌ریزی راهبردی یا استراتژیک 

تغییر وضع موجود

فرایندی است سازمانی برای تعریف راهبرد سازمان و تصمیم‌گیری برای چگونگی یافتن منابع مورد نیاز برای رسیدن به مقصود استراتژی، صورت می‌گیرد. این فرایند افراد و منابع را نیز شامل می‌شود.

برای آنکه سازمان بداند به کجا خواهد رفت، باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفته‌است.

پس از آن باید آنچه می‌خواهد باشد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آن جایگاه را مشخص کند.

مستندات حاصل از این فرایند را برنامهٔ راهبردی سازمان می‌نامند.

برنامه‌ریزی راهبردی برای برنامه‌ریزی مؤثر به منظور تصویر کردن طرح و برنامه یک سازمان بکار می‌رود. اما هرگز نمی‌تواند مشخصاً پیش‌بینی کند بازار در آینده دقیقاً چگونه خواهد بود و در آیندهٔ نزدیک چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.

به هر رو، متفکران استراتژی در سازمان می‌باید استراتژی‌های سازمان را بر اساس زنده ماندن در شرایط سخت طراحی کنند.

درواقع برنامه‌ریزی راهبردی به نوعی تصویر رسمی آیندهٔ سازمان است.

هر برنامهٔ راهبردی دست کم به یکی از پرسش‌های زیر پاسخ خواهد داد:

  1. ما دقیقاً چه کار می‌کنیم؟
  2. برای چه کسی کار می‌کنیم؟
  3. چگونه کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم؟

در برنامه‌ریزی‌های تجاری ممکن است پرسش سوم به شکل زیر پرسیده شود:

چگونه می‌توان رقیب را از سر راه برداشت یا از رقابت اجتناب کرد؟

در این رویکرد بیشتر بدنبال شکست دادن رقیبان هستیم تا بهترین بودن!

در بسیاری از سازمان‌ها برنامه راهبردی دربارهٔ این است که سال آینده سازمان به کجا خواهد رسید. که به‌طور معمول تر در خصوص سه تا پنج سال آینده (دراز مدت) نیز صادق است. اگرچه بعضی از سازمان‌ها چشم‌انداز خود را تا ۲۰ سال آینده گسترش داده‌اند.

طبق آنچه در تعریف برنامه ریزی راهبردی در بالا ذکر شد. مشخص شد که اگر چه ما برای آینده سازمانمان برنامه ریزی می کنیم. ولیکن برنامه ما هرگز نمی‌تواند مشخصاً پیش‌بینی کند بازار در آینده دقیقاً چگونه خواهد بود

و در آیندهٔ نزدیک چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.

در هر روی آدمی به امید و آرزو زنده است و بر همگان واضح است که افکار خوب معمار و آفریننده هستند. و آرزو قلابی است که هرچیز را به جانب ما می تواند بکشد.

طبق آنچه در پستهای قبلی از استاد کیمیایی آموختیم، با به روی کاغذ آوردن آرزو، آن را تبدیل به هدف می کنیم. و هدفمان را با تقسیم کردن به بخشهای کوچک، قابل دستیابی می گردانیم. حال برای رسیدن به تک تک آن بخشهای کوچک، برنامه ریزی نموده و با عمل به آن برنامه ریزی ها، آرزوی خود را محقق می گردانیم.

یکی دیگر از راههای پر انگیزه بودن و پرانگیزه ماندن، خوب فکر کردن و تداوم آن می باشد.

در پایان به مطلبی در رابطه با خوب فکر کردن، می پردازم و امید دارم که همه شما عزیزان همراه پریمیوم،

همواره حال خوب و فکر خوب داشته باشید:

خوب فکر کردن باعث می شود به نتایج خوبی برسید. (تغییر وضع موجود)

 

جیمز آلن، فیلسوف روح انسان، در کتاب «آن گونه که انسان می اندیشد» می نویسد:

افکار و اعمال خوب هرگز نمی توانند به نتایج بدی منجر شود. افکار و اعمال بد نیز هرگز نمی تواند به نتایج خوبی منجر شود.

مانند این است که بگوییم از ذرت جز ذرت نمی روید و از علف هرز جز علف هرز به بار نمی آید.

انسان ها این قانون را در طبیعت درک می کنند و آن را به کار می گیرند اما با وجود سهولت به کارگیری این قانون،

کسانی که کاربرد آن را در دنیای ذهنی و روانی را درک می کنند اندک اند. و در نتیجه افراد زیادی از آن استفاده نمی کنند.

یکی از دلایل نرسیدن مردم به رویاهایشان این است که می خواهند بدون تغییر دادن افکارشان نتایج بهتری کسب کنند.

اما این نگرش هرگز نتیجه نخواهد داد.

تغییر وضع موجود

اگر علف هرز کاشته اید و انتظار دارید ذرت درو کنید، هر چقدر هم که وقت خود را صرف آبیاری، کود دهی

و رسیدگی به محصولتان کنید، ذرت نصیبتان نخواهد شد.

اگر محصولی را که درو می کنید دوست ندارید، باید بذری را که می کارید عوض کنید.

اگر می خواهید به موفقیت برسید، بذر خوب فکر کردن را بکارید.

برای پیشرفت در هر زمینه ای باید دست به کار شوید و کاری انجام دهید.

اما موفقیتِ کاری که انجام می دهید کاملاً به این بستگی دارد که قبل از اقدام چگونه فکر کرده اید.

خوب فکر کردن توانایی های شما را افزایش می دهد. 

 

تفکر انسان هم سقفی بر قابلیت های اوست. اگر فکر بسیار خوبی داشته باشید، توانایی های زیادی خواهید داشت. اما اگر تفکرتان ضعیف باشد، سقفی در زندگی تان وجود دارد.

پیشرفت کردن باعث رسیدن به توانایی هایتان می شود و معمولاً انسان تنها به اندازه یک ایده خوب با پیشرفت فاصله دارد.
جک ولش، مدیرعامل سابق جنرال الکتریک گفته است:  «قهرمان کسی است که ایده هایی دارد.»

بزرگ ترین مخرب موفقیت بسیاری از افراد در آینده، افکار امروز آن هاست. اگر افکارشان محدود باشد،قابلیت هایشان نیز محدود خواهد بود. اما اگر بتوانند مدام افکار خود را رشد دهند، توانایی انجام کارهای بزرگ تری را پیدا می کنند و قابلیت هایشان نامحدود خواهد شد.

 عادت خوب فکر کردن زندگی را آسان می‌کند (تغییر وضع موجود)

امور دنیا مدام پیچیده و پیچیده تر می شود.

آیا این مسئله شما را دلسرد می کند؟ نه لزوماً خبر خوش این است که هر چقدر هم زندگی پیچیده شود و یا هر چه مسائل دشوار به نظر برسند، خوب فکر کردن وضعیت را تغییر می دهد. به شرطی که آن را به جزئی ثابت از زندگی خود تبدیل کنید و

هرچه بیشتر خود را وقف تفکر درست کنید، افکار خوب بیشتری به ذهنتان خطور می کند.

موفقیت به سراغ کسانی می آید که کارهایی را از روی عادت انجام می دهند که افراد ناموفق انجام نمی دهند.

موفقیت نتیجه عادت خوب فکر کردن است. هرچه بیشتر خود را با خوب فکر کردن درگیر کنید. افکار خوب بیشتری به ذهنتان می رسد.

مانند این است که ارتشِ انبوهی از ایده ها را تولید می کنید. که تقریباً دست یابی به هر چیزی را برای آن ممکن است.

همانطور که ویکتور هوگو می گوید:

«در برابر هجوم ارتش ها می توان مقاومت کرد، اما در برابر هجوم افکار نه.»

بسیاری از افراد بر این باورند که خوب فکر کردن به حدی پیچیده است که برای آن ها دست نیافتنی است.

اما در حقیقت، فرایند بسیار ساده ای است. هرکسی می تواند خوب فکر کردن را بیاموزد.

 

– افراد ناموفق فکر خود را بر بقاء متمرکز می کنند.
– افراد متوسط فکر خود را بر حفظ وضعیت موجود متمرکز می کنند.
– افراد موفق فکر خود را بر پیشرفت متمرکز می کنند.

تغییر وضع موجود

تغییر افکار می تواند به انسان کمک کند از بقاء محض یا حفظ وضعیت موجود به سمت پیشرفت واقعی حرکت کند.
راه موفقیت ۹۵٪ به این بستگی دارد که بدانید چه چیزی می خواهید و بهای رسیدن به آن را بپردازید.
بنابر این تفکر خود را روی پیشرفت متمرکز کنید.